شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام دوستان

+ دروغه که ميگن سن يک عدده ! امروز وقتي فهميدم چند ساله ميشم حس ِ افسردگي ِ خاصي بهم دست داد! من کي وقت کردم 27 ساله شم! همين ديروز بود ک شمع 20 سالگيم رو فوت کردم! نميخوام بزرگتر از ايني که هستم بشم! ديگه من از اين سني ک هستم بالا تر نميرم !:| ديگه تو همين 27 سالگي موندم ... يه پير نشو لعنتي بايد به خودم بگم :( تولدم مبارک ...
تولدت مبارک عزيزم.منم 10سالي هست تو 24سالگيم موندم.هنوز يه دختر چموش و شيطونم که ناراحت بشم قهر ميکنم و با يه لواشک ترش يا يه لبخند يا يه هديه کوچيک آشتي ميکنم...ولي عمر ما خواه ناخواه ميگذره....عمرتون با برکت باد دوست عزيزم
وستا
عزيزم تولدت مبارک :*
بعدی همه 22 نظر قبلی
http://teeva.parsiblog.com/Old/Feeds/ خوب ميکنيد
2-FDAN
{a h=nafas2010}نگين خانوم{/a} :D
+ خواستم عاشقانه بنويسم نتوانستم ... خواستم از دردها بگويم ... نشد ... خواستم دلتنگي را روايت کنم ... توانش نيست ... خواستم لياقت را شرح دهم ... شرحي نداشت! خواستم جاماندن را توضيح دهم ... واژه ي نيافتم... خواستم و خواستم و اما ، شهدا ، دوستتان دارم و اين را بدانيد . همين.
عالي
{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} تشکر
بعدی همه 13 نظر قبلی
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ممنون از نگاهتون
{a h=gavooni}محمد جواد س{/a} خواهش ميکنم
+ دانه هاي ِ تسبيح نخ شده با بند ِ پوتين ِ تو در دست هاي ِ زني که زير ِ تابوت را گرفته است . . . علي اسدالهي
زيبا بود
دانه هاي ِ تسبيح نخ شده با بند ِ پوتين ِ تو ...پر معنا و زيبا .
بله..
چه عجب
چه عکس زيبايي
بعدی همه 17 نظر قبلی
بعد هي دست هاي خودت را وقتي که بوي سيب سرخ گرفته، بو کني و بخندي
چه مي خواهي بنويسي که اينگونه گمان بردي که من از خويش و کرده هايم غافلم بايد يک واقعيتي را برشما نمايان کنم وان اين است که همه بر کرده خود اشنايند ولي چون توان و قدرت باور انچه نموده اند را از خود نمي بينند اميدوارند با وکيل کردن ديگران براي تفسير کرده شان انچه به خطا يا صحيح سخني غير باورشان را بفمند گويي کبکاني هستند اين لعضي يا که اگاه به حضور شکارچي را قدرت باور و فرار از او ندارند
+ گفتم از کار برد مرا خنده کردنت خنديد و گفت من به تو کاري نداشتم ... . . . وحشي بافقي
ولي هرچه بود کار ما بود با آن يار شيرين سخن و گلگون سيماي باشرف و با صلابت اش آنکه از ثمرات آن شجره طيبه اهل بيت ولايت و امامت باشد که مي‌شود ختم به ظهور منجي عالم بشريت مهدي مصطفي عج جانم به طريق و به وجود پاکش روان بر شمشير جهاد در رهش چگونه شود کارش با ما به پايان رسد آنجا که اميد وصالش بر ما خاتم به هيج فرض و هيچ دليل و منظري ختم و به پايان نرسد الي بعد شفاعت اش
+ [وبلاگ] خواب و بيدار
هايدي
چقدر احساس توش بود@};- کي بود يعني؟
هما بانو
چون دلنوشته هات رو دوست دارم ، ولي يکم بي حوصله بودم با دل بخونم سيو کردم بعدا با دلم بخونم..دلنوشته هاي شما رو بايد با دل خوند :)
عالي وپراحساس،...@};-مقدار يار هم‌نفس چون من نداند هيچکس،ماهي که بر خشک اوفتد قيمت بداند آب را
+ من که دارم ميرم .. دوس داشتيد تشريف بياريد خوشحال ميشيم يه لقمه لبخند مهمون ما :)
چون سطحش بين المللي نيست نميآييم :)
پروانگي
آخ يادم رفت بنويسم به جز کساني که دوست دارن شاعر باشن ولي نمي تونن :) :)
بعدی همه 24 نظر قبلی
پروانگي
اوهوم بد نبود :) اگه گروهم وسط برنامه برام اعصاب مي ذاشتن بهترم ميشد :)
پروانگي
منم منظورم به مسافت بود از مکاني که شما هستيد تا مشهد :)

*صبا*

+ مي دانم! اين منِ جديد را دوست نداري تو عاشق منِ ديروز بودي... لياقت نداشتي عوض شدم به همين سادگي !
*صبا*
بهله
عکسو ! بح بح :)
بعدی همه 34 نظر قبلی
چشم بسته، دنبال چيزي ميگردد که نمي خواهد آن را پيدا کند
*صبا*
?
بسم الله / سلام / خداقوت ...
سلام..ممنونم..
همه 8 نظر
. ياد مامان مي افتم. بغضم مي گيرد. شير آب را مي بندم و مي نشينم روي زمين. چشمانم مي سوزند. :(
هيچ روزي معمولي نيست همه روزها و ساعت ها محضر وقايع و اتفاقاتي هستند که ما چونکه به انجام ان عادت کرديم به خود اجازه نمي دهيم اين وقايع را به قدر مرتبت و جايگاه والايشان در زندگاني مان از انها ياد کنيم ما بنده گان روزمره اي هستيم که براي راحتي خود به خود اجازه مي دهيم که گاهي صورت مسئله ها را متاسفانه پاک کنيم
+ خوش به حال دست خطي که پيش ِ تو جا مانده ...
...
دست شما درد نکنه ما هم نسبت به معرفت کتابت شما صادقانهخ تر امشب مطلبي نديدم
مرا ازمودن خطا بود هرچند محتاج روي ماه تو بودن بر سيرتت قادر و قائم به فيض شدن باورت کردن به هزاران مرتبت ناز و عشوه بايد بود عشقت باورم شد هستيت به فدايت گرديد سيد علي هستيم به فدايت بگئو دوران تنهايي به سرامد و دل زارم رونقي دوباره خواهد ديد يا سيد و شريف يا ابا المصطفي ادرکني حيدريم ادرکني
+ هر بار خواستم تحويلش نگيرم که به من وابسته نشود و من هم به او ... نشد که نشد ... اين معرفت را دارد که بيايد، آن هم سر زده! مي آيد مي نشيند کنار من ... يواشکي...مثلا مي خواهد غافلگيرم کند . مي آيد مي نشيند کنار من و من مي روم برايش چاي مي ريزم.
با دوتا استکان چاي بر مي گردم و مي نشينم کنار او. هي تعارف مي کنم و هي او نمي خورد. هي او نمي خورد و من مي خندم به اين شيطنت هايش. برايم کتاب مي خواند. برايم قصه مي گويد. مي خنداندم و من ميان ِ اين خنده ها خيلي يهويي مي زنم زير گريه.
قبل تر ها خجالت مي کشم براي او درد و دل کنم... اما از يک زماني به بعد شد سنگ ِ صبورم. شد مرهم. شد همدم ِ تنهايي هايم....از همان زمان به بعد بود که هي برايش مي گفتم و مي گفتم و مي گويم. بدون ِ هيچ حرفي تنها گوش مي دهد.
بعدی همه 35 نظر قبلی
بله..
@};-
+ آيت الله بهجت ره : " تا ما ناجور نشويم آنچه از بالا بر سر ما نازل ميشود ناجور نميشود، بلکه کاري ميکنيم که باران رحمت بر ما نقمت و عذاب ميشود." هر چه هست از قامت ناساز بي ‌اندام ماست .. ور نه تشريف تو بر بالاي کس کوتاه نيست.
يَا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ
+ خدايا اين منم بنده ي آواره و بي پناهت پناهم بده پناهي امن و ماندگار
يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ
يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ
+ امام حسن مجتبي(ع) به يقين بدانيد كه شما هرگز تقوا را نشناسيد تا آن كه صفت هدايت را بشناسيد و هـرگز به پيمان قـرآن تمسك پيدا نمى كنيـد تا كسانى را كه دورش انداختند بشناسيد و هرگز قرآن را چنان كه شايسته تلاوت است تلاوت نمى كنيد تا آنها را كه تحريفش كردند بشناسيد. [تحف العقول/ ص227] http://yaali12.blog.ir/1395/09/08 -
اومدم بنويسم (البته اين روايت توضييح داره) که ديدم توضييحي داديد .... :)
+ [تلگرام] امام خميني (ره) " تا کسي نداند فقر چيست و گرسنگي چيست نميتواند به فکر فقرا ومستمندان باشد. " توقع فهميدن اين جمله از وزرايي که ثروت چندصد ميلياردي دارند، بيجاست! بيشتر بببينيد https://t.me/www_rasaee_ir/3597
{a h=yaali12}ياسيدالکريم{/a} وقتي جمله امام رو خوندم ياد اين داستان افتادم که فردي در زمستان لباسهاي فاخر و گران قيمت پوشيده بود و کنار بخاري نشسته بود گفت به سرما بگوييد هر چه مي خواهد هوا را سرد کند بمن نمي تواند اثري بگذارد پيش خدمتش آمد و غلياني جلوي اربابش گذاشت و گفت پيغام شما را به سرما رسانديم سرما گفت من نميتوانم به شما اثر گذارم اما پدر نوکرها را مي سوزانم
{a h=yaali12}ياسيدالکريم{/a} ترا شب به عيش و طرب بگذرد/ نداني که بر ما چه شب بگذرد..... خواجه آنست که باشد غم خدمتکارش.
{a h=Shahriyarekoocheha}شهريار کوچه ها{/a} :) احسنتم
تنگ يا اقيانوس مساله
رتبه 0
0 برگزیده
44 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
تنگ يا اقيانوس مساله عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top