بشنو از اب
بشنو از اب چون حکایت میکند از دو رنگی ها شکایت میکند ، بشنو از اب چون حکایت میکند از همه عمرت حکایت میکند
بشنو از اب چون صدایت میکند از همه سویی صدایت میکند . نشنو از نی چون حکایت میکند اخر خودتان بگویید نی بیشتر
دیده اید یا اب ؟ جایی هست که من نباشم و نی باشد ؟ از از جشن و عقد تا قبر و مرگ همه جا نقش پر رنگی ایفا میکنم .
خوب از هرچه بگذریم خاطره مواج تر است ؛ یکی از این موج ها پسر جوانی بود که هر روز با یک دختر کنار حوض
جایی که من حضور دارم می اید و حرف های صد تا یه غازی میزند و دختران ساده هم چون ماهی قرمز حوض را در تنگ
ذلت انداخته و میبرد . اخر کسی نیست که به این ماهی های قرمز بگوید چشم ها را باید شست کذب ها را باید دید . از اول تا
اخر حرف هایش چند بار رنگ نه تنها رنگ بلکه حتی اسمش را عوض می کند ماهی های قرمز هم ان قدر محو اکواریوم
خیالی خود با او می شوند که دبگر دندان های تیز کوسه را نمی بینند و حالا که کوسه به اقیانوس دیگری رفته ماهی های بی
باله زخمی به قرار گاه با کوسه امده با موج های خود وجودم را پر تلاطم می کنند خلاصه ان که عمر را چال نکنید شاید این
عمر بهایی دارد .